معرفی کتاب معامله گر منضبط
در این مطلب قصد داریم نگاهی به کتاب معامله گر منضبط که از نوسینده و تحلیل گر شهیر، مارک داگلاس می باشد، بباندازیم، در این به پیشگفتار این کتاب خواهیم پرداخت، هر چند که پیشگفتار این کتاب دو صفحه هست، اما به قدری پر مغز است که وقت تامل بسیاری نیاز دارد.
من با معامله گران زیادی سر و کار داشتم و با قاطعیت می گویم موفقیت در ترید 80 درصد به روانشناسی و 20 درصد به شیوه های تحلیل بستگی دارد، خب نقدی که در اینجا وارد می شود، این است که بازار کمی نیست و بازار از جهات بسیاری کیفی می باشد، یعنی ما نمی توانیم بگوییم اگر تحلیل کردی و آن تحلیل درست بود، از 20 نمره 4 نمره تحلیل تکنیکال و 16 نمره آن در کنترل احساسات است، اما این جا منظور بیشتر غالبا است، و نسبت ها به صورت کمی قابل اندازه گیری نیست.
اما در کل معنی این سخن رد بحث تکنیکال و فاندامنتال نیست. ببینیند، تحلیل تکنیکال مانند ماشین است، شما اگر پشت ماشین بشینید و موتور کار نکند، نمی توانید با آن حرکت کنید، تحلیل تکنیکال مانند این موتور است، موتوری است که ماشین ترید را راه می اندازد، پس احساسات چیست؟ اگر ماشین حرکت کند و شما در لحظه ای هیجانی تصمیم بگیرید، هر لحظه ممکن است، اتفاق ناگواری برای شما بیافتد. تکنیکال هم همین است شما هر تحلیل که می کنید، پوزیشن می بندید، باید بر آن سوار باشید و احساساتی نشوید، و به سمت سود هدایت کنید.
اگر هیجانی عمل کنید با سود کم از بازار بیرون خواهید آمد، که غالب تریدرها به این شکل عمل می کنند؛ آن ها از سود گرفتن می ترسند. از ضرر دادن نمی ترسند به امید این که بازار برگردد، ولی سودها را با ترس می بندند.
نکته ی بعدی که هست شمایی که چند سال است در این بازار هستی و فکر می کنی که تریدر هستی سخت در اشتباهی، باید خودت را از نو بسازی، اگر فکر کنید با یک اندیکاتور می توانید سود بکنید و تحلیلتان همیشه جواب میدهد سخت در اشتباه هستید. اولین شرط در این بازار انعطاف پذیر بودن است.بعد از اشتباهاتی که می کنید خودتان را تحلیل کنید ببینید دلیل اینکه به اینجا رسیده اید چه بوده است.
به خودتان به عنوان تریدر تازه کار نگاه کنید. بیایید از نو شروع کنید و تحت فشارهای روانی مارکت قرار بگیرید، زمانی که این فشارها را حس کنید و وقتی معامله در سود یا ضرر باشد، از خودتان بپرسید، بگویید چه اتفاقی افتاد که من به این وضعیت دچار شدم، آیا ترس و طمع من بود؟ کجای تحلیلم اشتباه بود. آیا خبر خوانی را با تحلیل خبری اشتباه گرفتم و اگر سود گرفتم به خودم بگویم دلیلش چه بود و همه این ها را یادداشت کنید.
معامله گر موفق کیست؟
همه اتفاقات بازار از علت سرچشمه میگیرند، این علت ها باعث می شوند که بازار یا به سمت بالا برود یا ریزش کند. آن علت ها را ببینید، آیا با خبر رفته بالا یا پایین آمده و آن خبر از چه نوع بوده است. بعد از چند ماه شما چندین نکته نوشتی و یک اشراف کلی به بازار می توانید داشته باشید، پس علت ها را یادداشت و معلول ها را به آن پیوست می زنید. کم کم متوجه می شوید معلول ها به چه علتی بستگی دارد.
معامله گر وقتی شکست می خورد و ضرر میکند، فکر می کند بقیه مقصر هستند، یک بار صرافی مقصر بود، یکبار نهنگ، بالاخره چند بار این ها مقصر هستند؟
معامله گر موفق کیست، کسی است سود مستمر از این بازار دارد، در این مسیر ضرر هم می دهم مثلا از ده معامله، چند معامله ضرر ده دارید، که اینگونه هم نیست و هر رفتاری در بازار مالی دلیل دارد، و نشناختن و اشراف نداشتن ما به بازار های مالی باعث این مشکلات می شود.
وقتی ما در این مسیر استمرار داشته باشیم و در کلیات موفق باشیم، معامله گر موفقی هستیم. ولی وقتی در معامله های متعدد خود دچار ضرر می شویم و این را به گردن صرافی، یا نهنگ یا فدرال رزرو می اندازیم، این باعث رشد ما نخواهد بود و نشان می دهد که ما یک معامله گر ناموفق هستیم و به زودی از این بازار خارج خواهیم شد(کشته خواهیم شد)
مدوا قبل از کشتن فرزندش گفت، می دانم که چه کاربدی می کنم اما چه کنم که نفس بی خرد از اراده ام قویتر گشته است.
در بازار مالی هم همین است، شما اگر احساساتتان غالب شود، ضرر خواهید کرد، در این حین به خودتان رجوع کنید و بگویید راه را اشتباه می روم. و نسبت ضررها بیشتر از سودها می شود. باید بدانم مقصر خودم هستم، اگر انعطاف پذیری هیجانی را با انعطاف پذیری منطقی اشتباه بگیرید تمام سرمایه خود را از دست خوهید داد.
باید بدانید که بازار مالی قمار نیست، علم است، این علم را باید درک کنید، اگر منطق می گوید با این تحلیل و این خبر قیمت بالا خواهد رفت، پس احساساتی نشوید و انگشتتان روی دکمه فروش نرود. در حد ضرر هم همین است، منطق می گوید قیمت کاهش می یابد، اما احساسات می گوید، بازار بر خواهد گشت.